رمان از ساره بیات و محمدرضا غفاری پارت نهم

سلام بچه ها توضیحات و اینا رو توی ویدیوی قبلی دادم . تنها نکته اینه که این ادیت جدیدمه ، یه ادیت غمگین که امیدوارم خوشتون بیاد . حتما حتما کامل تا اخر ببینید ... کپی ممنوع بازنشر ازاد :) ساره دنبال محمدرضا میرود تا با هم به جایی که گفته اند بروند . کارگردان : سلام ، خوش اومدید بفرمایید بشینید . ساره و محمدرضا : سلام ، خواهش میکنم ، بفرمایید . آنها ۵ دقیقه صبر میکنند تا بازیگر های دیگر هم بیایند . بعد از آمدن بازیگر های دیگر ... کارگردان : از همگی ممنونم که افتخار دادین و اومدین . پروژه ای که براش دعوت شدین قراره فیلمبرداریش خارج از کشور انجام بشه . بنابرین ازتون میخوایم خوب فکرهاتونو بکنید . چون فرصت زیادی نداریم و هرچه زودتر باید بازیگرها مشخص بشن و بعد از بستن قرارداد ، بریم که فیلمبرداری رو آغاز کنیم . این فیلمنامه هستش که میتونید تا یه هفته بخونیدش . اگر مایل به ایفای نقش بودید بعد از بستن قرار داد هم فیلمبرداری رو شروع میکنیم . هفته بعد هم تاریخ بستن قرارداد هست . سوالی هست ؟ بازیگران : خیر ، خیلی ممنون ، پس ما تا یه هفته دیگه بهتون اطلاع میدیم . ساره و محمدرضا سوار ماشین می شوند ... محمدرضا ساکت است و مشغول فکر ... یهو آهنگ تنهام پلی میشود . ( پخش میشود . ) محمدرضا : عه ، آهنگ منه ! ساره : معلومه ، خیلیم خوب خوندی ، خودم هر روز بهش گوش میدم . محمدرضا : مرسی ساره : به چی فکر میکنی ؟ ساکتی چرا ؟ محمدرضا : راستش ساره نمیدونم چیکار کنم ... قبول کنم ؟ نکنم ؟! ....... . . . . . . . . خب بچه ها اینم از پارت ۹ . حتما حتما لایک کنید و کامنت بذارید . اگه فالو نکردید هم فالو کنید و با بازنشر کردن ویدیو هامون ما رو به دوستاتون هم معرفی کنید . مرسییییییییییی به مقدار
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید